بررسي تحليل و تطبيقي مفهوم زن و زادن در سياق سوره هاي قرآن (1)
بررسي تحليل و تطبيقي مفهوم زن و زادن در سياق سوره هاي قرآن (1)
چكيده:
گياه در پاره اي از آن هاست. مقاله حاضر همچنين نگاهي تطبيقي به انعكاس اين مفاهيم در متون مقدس ديگر دارد.
كليد واژگان: قرآن، زن، زايش، رويش، سياق
مقدمه
(Geisser, La nouvelle islamophobie, p. 17-22)
زن، بنابر اشارات قرآن و كتاب مقدس در آغاز سوره نساء (نساء، 1) و آغاز تورات (كتاب مقدس، پيدايش، باب 2، بند 23-22) پاره اي از پيكر مرد و نيمي از پيكره جامعه انساني است، اما رفتار جوامع بشري با زن و حقوق زن در بسياري از موارد، گرفتار آفت افراط و تفريط بوده و در اغلب اين رفتارها، نگاهي به سيماي زندگي ساز او وجود نداشته است.
امروزه اين تلقي كه اسلام ديني مردانه و تبعيض آميزاست، در باور گروهي از غير مسلمانان جا گرفته است. حق اين است كه قرآن كريم به جايگاه زن در رويش و رشد انساني توجه نشان داده است. مقارنه اي ميان پاره اي سوره ها و آيات قرآني نكات مهم و گويايي را فرارو مي نهد، بلكه در اين زمينه مي توان تحقيقات متعددي را از زواياي گوناگون انجام داد. چنان كه اين مقاله در اصل مقارنه اي ميان سور قرآني است، اما به صورتي فشرده، با استفاده از برخي آيات به مقارنه ميان قرآن كريم و متون مقدس و كهن ديگر نيز مي پردازد.
انسان و بعد گياهي او
قرآن كريم در مراحل زايش و رويش جسمي و معنوي انسان، بارها از دو پديده در هم تنيده ديگر نيز سخن مي گويد: درخت و آب. اين دو پديده نمادهاي زايش و رويش انسان و
طبيعت هستند. نمودهايي از اين ارتباطات را در سياق آيات و سوره هاي قرآني بررسي مي كنيم:
نمود درخت و زن در زندگي برگزيدگان الهي
« وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره، 35). آنان تنها از خوردن از يك درخت نهي مي شوند (بقره، 35) اما سرانجام از آن مي خورند و پس از وقوع گناه نيز اين درخت است كه پناهگاه انسان مي شود: «وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ» (اعراف، 22). بنا بر سخن تورات و پاره اي از اخبار ما، حضرت نوح به امر الهي «درخت»ي سخت مي نشاند كه از چوب آن براي سفينه نجات و مركب حيات خود بهره ببرد. پس از فرو نشستن طوفان، كلاغ از سوي نوح مأمور يافتن خشكي مي شود، ولي آن را نمي يابد؛ اما كبوتر در پي اين مأموريت مي رود و با داشتن «برگ زيتون»ي بر منقار باز مي شود (پيدايش، 8) و اين «برگ زيتون» نماد صلح و آميد و آرامش باقي مي ماند. (حموي، 251)
بنا بر سخن تورات، داستان آمدن فرشتگان نزد حضرت ابراهيم براي بشارت فرزند به او در يك «بلوطستان» اتفاق مي افتد. (پيدايش، 18) حضرت موسي نيز پس از ازدواج و هنگام بازگشت از مدين، همراه «زن» خود، «درخت»ي مشتعل را مي بيند و به سوي آن مي آيد و در همانجا رسالت و نبوت دريافت مي كند. (قصص، 30)
مادر مريم نذر مي كند تا صاحب پسري بشود كه او را وقف خانه خدا كند. خدا به او دختري عطا مي كند، اما مادر از نذر خود باز نمي گردد و خداوند از «قبول حسن» و از رويانيدن و شكوفا كردن مريم در قالب «نبات حسن» سخن مي گويد: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» (آل عمران، 37). در سراسر قرآن كريم، استعمال تعبير «إنبات» و رويانيدن در خصوص انسان، يك بار در خصوص عموم انسان ها به كار رفته است (نوح، 17) و تنها يك بار ديگر در خصوص حضرت مريم. به علاوه، قرآن كريم از مفهوم «دريافت كلمات» يك بار در خصوص آدم در آغاز پيدايش نوع انساني سخن مي گويد و پس از آن، يك بار هنگام فرزند دار شدن حضرت مريم (بقره، 37 و نساء، 171) و يك بار هم درباره حضرت زكريا و فرزند دار شدن او كه خود معلول كرامتي است كه او از مريم مشاهده مي كند (آل عمران، 39 و 45)؛ چنان كه حضرت يحيي نيز قبل از ولادت از سوي مادر، نذر خدا شده است (لئون
دوفور، 585). در ادامه داستان اين «أنبات حسن»، مريم عذرا را در محراب عبادت مي بينيم كه براي وي در آن عبادتگاه از غيب، «ميوه تازه» مي رسد. باري! روح خدا كه آغازگر زايندگي است، بر حضرت مريم وارد مي شود و از زير نشستگاه مريم، آب زلال جاري مي شود و «درخت خشك» نيز در كنار باروري آن مادر، بارور و باربر مي شود و «خرماي تازه و شيرين» مي دهد (مريم، 26-22). داستان رسالت رسول اكرم، نيز با درخت پيوند مي خورد: «عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى» (نجم، 15). در انجيل برنابا از آمدن پيامبر اكرم(ص)، علاوه بر تصريح اسم، با نماد «درخت نخل با سايه اي برازنده و جهانگير» ياد شده است.(2) (انجيل برنابا، 163 /1-11) پيامبر اكرم خود نيز از «ادبيات درختي» بهره مي گيرد، چنان كه خود و علي را از شجره هاي واحد و ساير ناس را از درختان ديگر كه «شجره خبيثه» و «شجره ملعونه» (3) نيز جزء آن هايند، مي خوانند. (نگا: طباطبايي، 13 /138). در زندگي رسول اكرم(ص) نيز سه زن، نقش هاي مهمي دارند: مادر، او را به دنيا مي آورد با يتيمي بزرگ مي كند، همسر، اولين گرونده و ياريگر او در آن ايام دشوار است و دختر، ضامن بقاي نسل و دعوت اوست.
آب و زن در زندگي برگزيدگان الهي
«آب» منجي نوح و ياران او مي شود. در داستان حضرت ابراهيم، دريافت بشارت از سوي هاجر در كنار چشمه «آب» روي مي دهد (پيدايش/ 7 /16-7). حضرت ابراهيم، هاجر را جهت برنامه اي براي آينده بشريت به دل صحراي سوزان مي آورد (ابراهيم، 37) اسماعيل در صحراي حجاز به دنيا مي ايد و ولادت او همراه پيدايش چشمه زمزم است (ابن هشام، 1 /116) نظير اين رويداد (يعني پيدايش آب و ولادت يك نوزاد از زني برگزيده) را هنگام ولادت حضرت عيسي نيز مي يابيم. «آب» در سه مقطع زندگي موسي، حائز نقش
است: كودكي، جواني و پيري؛ مادر موسي، او را به «آب» مي اندازد و «آب»، محمل نجات موسي مي شود. موسي در سنين جواني، يك قبطي را مي كشد و از مصر مي گريزد و به «آب» مدين مي رسد و با دو «دختر» مواجه مي شود و در نهايت با آمدن نزد پدر آنان و پيشنهاد يكي از آنان، او را به همسري مي گيرد (قصص، 26-18). فرعون دشمن موسي نيز در نهايت در همان «آب» برابر ديدگان موساي پير و قومش غرق مي شود. خداوند متعال، از جمله نعمت ها و آيات عطا شده به موسي را توانايي او بر بيرون آوردن «آب» از دل سنگ هاي سخت و خارا ذكر مي كند و آن مايه نجات و نعمت را با دو عبادت مختلف به بني اسرائيل و ديگران گوشزد مي كند: (بقره، 60؛ اعراف، 160).
حضرت يحيي، به سبب تعميد حضرت عيسي به يحيايي تعميد دهنده معروف مي شود. (4) غسل تعميد تقريباً نزد مردم تمام دنياي قديم شناخته مي شود و به شيوه هاي گوناگون مورد عمل قرار مي گيرد: از ساكنان چين و تبت و هند گرفته تا روميان، يونانيان، مصريان، ايلاميان و ايرانيان و سرخ پوستان آمريكايي و سياه پوستان آفريقايي. اصل اين غسل را آريايي ها از آن نسك الهي اقتباس كردند (نك: رضي، 2049-2048 و ياكوبسن باكلي، 99-98) و از طريق آنان در دنياي آن روز ترويج شد. حضرت عيسي مسيح همچنين خود را دارنده آب حيات مي خواند (يوحنا: 2، 15-1) و عهد جديد يكي از معجزات حضرت عيسي را راه رفتن او بر روي آب ذكر مي كند (متي: 14، 28-22؛ مرقس: 6، 52-45؛ يوحنا: 6، 22-16).
داستان آب و درخت و زن در مقطعي حساس از زندگي دو پيامبر ديگر نيز مشهود است. حضرت يونس به امر الهي و براي تنبه، گرفتار «آب» و «ماهي» مي شود (صافات، 146).
همچنين خداوند به حضرت ايوب پس از تحمل بيماري ها، امر مي كند كه براي شفا در «آب» غسل كند و از آن بياشامد، سپس «زن» او به وي باز مي گردد و خدا به وي امر مي كند دسته اي از شاخه هاي نازك «درخت»ي را برگيرد و با آن به همسرش بزند تا قسم خود را نقض نكرده باشد (ص، 44-42). گويي «آب»، در اين جا با ساختاري مشابه غسل هاي توبه و تطهير و تعميد، وسيله اي براي ترميم جسم و جان اين دو پيامبر است.
درخت در نشانه شناسي ديني
سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ» (بقره، 261). خداوند متعال در قرآن و تورات، سنبله تازه را در خواب پادشاه مصر، نشانه سال پر بركت و سنبله خشكيده را نشانه سال خشك قرار مي دهد. زينت زن ابولهب را ليف خشكيده خرما مي يابيم: «فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» (مسد، 5) و مي بينيم كه قرآن كريم، نقش تكيده قمر در پايان گردش سي روزه را به شاخه خشكيده خرمايي تشبيه مي كند: «وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» (يس، 39).
اوستا و سرودهاي زرتشت، در ميان متون مقدس كهن، بيشترين ارتباط را با طبيعت دارند. تعبير جهان زاينده بارور در يكي از اين سرودها قابل توجه است:
كسي كه به راستي، خواست زرتشت را كه ساختن جهان تازه است، برآورده مي سازد، از پاداش زندگي جاودانه برخوردار مي شود و در اين جهان زاينده بارور، به همه آرزوهاي دلش دست مي يابد.
اي مزدا، همه اين ها را تو به من آموخته و آشكار ساخته اي. (گات ها سرودهاي مينوي زرتشت، 103)
مزامير امروز از حضرت داود چنين نقل مي كنند:
«خوشا به حال كسي كه... رغبت او در شريعت خداوند است و روز و شب در شريعت او تفكر مي كند. پس مثل درختي نشانده نزد نهرهاي آب خواهد بود كه ميوه خود را در موسمش مي دهد. (5) و برگش پژمرده نمي شود. و هر آنچه مي کند، نيک انجام خواهد بود. شريران چنين نيستند. بلکه مثل كاه هستند كه باد، آن ها را پراكنده مي كند. (6) (مزامير، 1) اي خداوند... از ازل تا به ابد تو خدا هستي. انسان را به غبار برمي گرداني و مي گويي اي بني آدم رجوع نماييد؛ زيرا كه هزار سال در نظر تو مثل ديروز است كه گذشته باشد و مثل پاسي از شب. مثل سيلاب ايشان را رفته اي و مثل خواب شده اند. بامدادان مثل گياهي كه مي رويد، بامدادان مي شكفد و مي رويد. شامگاهان بريده و پژمرده مي شود؛ زيرا كه در غصب تو كاهيده مي شويم و در خشم تو پريشان» (مزامير، 90). (7)
اين سخن حضرت عيسي(ع) را نيز مد نظر قرار مي دهيم:
« من تاك حقيقي هستم.... من تاك هستم و شما شاخه ها. آن كه در من مي ماند و من در او، ميوه بسيار مي آورد؛ زيرا كه جدا از من هيچ نمي توانيد كرد. اگر كسي در من نماند، مثل شاخه بيرون انداخته مي شود و مي خشكد و آن ها را جمع كرده در آتش مي اندازند و سوخته مي شود» (يوحنا، 15 /11-1. و نيز نگا، لوقا، 7/20-15 و قريب به آن: لوقا، 6 /45-43).
پي نوشت ها :
*عضو هيئت علمي و استاديار دانشگاه اراک
نشاني الکترونيک:manesh88@ gmail.com
*تاريخ دريافت مقاله:1389/1/16
*تاريخ پذيرش مقاله:1389/2/13
1. خطاب جهاني قرآن، از مباحث نسبتاً جديد در موضوع تعامل با قرآن كريم است. (در اين زمينه بحثي را نگا. در: مصطفوي، 48-15)
2- اين موضوع در اناجيل چهار گانه رسمي نيز انعكاس خود را دارد (نگا. صادقي تهراني، 238-219 و همو، 28 /304)
3- اين دو تعبير در سوره ابراهيم، 26 و سوره اسراء، 60، از جمله ناظر به سلسله بني اميه نازل آمده اند. (طبرسي، 52 /26 و 6 /655).
4- (يحيي المعمدان در عربي و Jhon the Baptist , Jean- Baptiste در فرانسه و انگليسي).
5. اين تعبير با سخن سوره ابراهيم، آيه 25 قابل مقايسه است.
6. تعبير كاه و پراكنده شدن به وسيله باد را در سوره فيل (آيه5) و ابراهيم (آيه 18) مي بينيم.
7. اين بخش، يكي از اورادي است كه هنگام تشييع جنازه و دفن ميت مسيحي از سوي كشيش خوانده مي شود. (نگا. هارمون، 13)
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}